ملا نصرالدین
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه ملا بود
این ملا نصر الدین می خواست بخره ماشین
خونه می خواست مدل بالا اونم با سقف و زیر بنا
ولی کار اون خواب خواب و خواب خوردن غذا و آب
این ملا یه خر داشت یه خره تنبل داشت
تو خونش 3پول داشت هم چنین یه چوب داشت
پولا رو کرد تو حلق خر خره گفت عر و عر
خره بالا اورد همراش پولا رو اورد
اونو برد تو میدون شهر گفت آهای خبر و خبر
دارم یه خر نون میاره همراشم پول میاره
3 نفر گفتن چند می فروشی گفت نیست فروشی
ملا گفت 100 دینار همراشم 100 دلار
او نو بذارین یه جای تاریک اتاقی باریک
اونا این کارو کردن خرو نصف جون کردن
خره بیچاره بی غذا و آب
خره میگه خدایا اینم قسمت ما
هنوز وصیت نکردم ملا رو خبر نکردم
که بهش بگم کصافت من و کشیدی به غربت
این خره کرد بالا خره مرد
این 3 نفر رفتن پیش خر
بهش بزن سر دیدن خر کرد
افتاده اونجا میون اون ها
گفت آی خره کردی آی خره مردی
دلمو بردی چرا برام پول نیوردی
چرا تو مردی آی خره کردی
این سه نفر بریدن شکم
پولی ندیدن آبی ندیدن
اونا رفتن پیش ملا گفتن به ملا تو رو به خدا
گفتن پول ما روبوده ملا گفت تو ده
ملا خریده بود یه جفت خرگوش که بدن به حرف ملا گوش
یکی توی باغ یکی خونه آی بچه های دردونه
ملا ریخته بود قبلا یه نقشه به زنش می گفت این نقشه باید عملی بشه
ملا اون خرگوشه رو آزاد کرد اونو از قفس رهاش کرد
خرگوشه گفت بازم میام سراغت می بینم چهره ماهت
ولی من الان کار دارم یه بچه هم بار دارم
تو باغچه ملا بود پونه این 3 نفر رفتن تو خونه
3 نفر گفتن خریداریم ملا گفت مگه من نوزادم
این خرگوشه هست اهل کار 100کیلو میبره بار
تا 200 کیلو متر راه میره بدون اینکه بمیره
ملا گفت 200 دینار همراشم یه میلیون دلار
اونه خریدن و رفتن زنه به ملا گفت احسن
خرگوشه بود نوبتی هر روز برای کسی
یکی اون رو برد به باغ خودش تو مو خرگوش بود شپش
گفت آهای دوستان با هم بیان
به خونه من غذاتون میدم
خرگوشه بر رو به خونه به زنم بگیر بهونه
بگو داریم امروز مهمون می خوان بیان خونمون
خرگوشه رفت گوش نداد به حرف
رفت تو بیابون رفت تو خیابون
داشت رو زبون یعنی رو دندون
آب و نون این سه نفر رفتن تو خونه
گفتن واقعا وضع تو اینه
اونا خندیدن اصلا خرگوش ندیدن
قلی وقتی خرگوش ندیدش به زنش گفت
مگه خرگوش نیومد مگه خبر نیاورد
گفت نه والا نه بلا نه به جد ملا
من راست می گم من دروغ نمی گم
اون 3 نفر رفتن پیش ملا گفتن به ملا تو رو به خدا
بده پولمون نشکن دلمون
بازم ریخته بود یه نقشه یه نقشه درشته
به زنش می گفت برو بخر شکنبه اونم شکنبه بره
برو بگیر خون باید بشی نصف جون
ملا گفت پولا هستن تو چمدون بدو زن
بدو بیارشون زن اومد و گفت که نیست
ملا داد تو دل خود به زنش 20
ملا حالا شد چاقو کش برد تو شکم همسرش
گفتن ما پول نمی خواهیم زنت را کشتی
وای چه چاقو درشتی
مثلا گفت خیالت راحت من با ابوهتی که دارم
نونم و در میارم نی را آورد نی و فشرد
زنه بلند شد زنه زنده شد
سرحال ایستاد اون بود تو حساب
که نقشه خراب نشه اون بیچاره نشه
3 نفر گفتن با نی می خریم نی را می بریم
ملا گفت دیگه این را نمی دم این را کارش دارم
این نی آدم زنده می کنه این نی اصل ایرونه
ملا گفت یه میلیون دینار فکر کنم بسه
یکی اون برد خونه می خواست بدونه اصل ایرونه
رفت تو اینترنت دید واقعا اصل ایرونه نمی دونست
که ملا تو فیسبوک داره یه آی دی تو کاره جعل
با خودش می گفت این نی داره معجزه آدم را می کنه زنده
به زنش گفت قهوه بیار زنش گفت کورش خودت بردار
دیگه غمه رو برد بالا به زنشم گفت جون نده شپش
ای به اون غیرتت تف باز ملا گفت تف
زن اونجا جون داد مرد قلی اون بیمارستان نبرد
هرچی قلی می زد نی بلند نمی شد زن سنگ دل
زنش مرد دل قلی با خود برد
یکی نبود بقیه رو برد با بهانه ای اونم مرد
این سه نفر رفتن پیش ملا او نو بردن کنار دریا
گفتن الان شبه بخوابیم فردا دخلشو بیاریم
فهمیدی ملا گوسفندا حالا کجا بود
نمی دانم؟